ای تیر!تو که آمدی از دو چیز دلهره داشتم،یکی اینکه به من نخوری و دیگر اینکه به بابایم بخوری،اگر به من نمی خوردی شاید تنها شانس من برای پرواز از بین می رفت و اگر به بابا می خوردی...
وقتی به نزدیکم رسیدی صدای گریه ات را شنیدم،شنیدم که فریاد می زدی و حرمله را لعنت می کردیاما غصه نخور،از اینکه حرمله شهیدم کرد چندان گله ای ندارم،ولی چون قلب بابا را با کشتن من شکست هرگز او را نمی بخشم.
اصلا تو ای تیر بابای مرا می شناسی،مادرم می گفت:وقتی بابا به دنیا آمد،خدا به خاطر او از گناه فطرس گذشتملکی در آسمان که به خاطر نافرمانی بال او را سوزانده بودند.می گفت وقتی خدا دوباره به او بال داد میان آسمان و زمین فریاد می زد«انا حر الحسین».
اگر تو به جای من بودی چه می کردی؟راستش وقتی دانستم اکبر و قاسم و عموی عزیزم عباس سخاوتمندانه جان دادند،حساب کار خودم را کردم،من خون خود را به عشق بابا دادم و جانم را در آغوش بابا.به یاد آن شبها که در آغوشم می کشید و برایم لالایی می گفت ،آرام آرام برایم قصه می گفت تا خوابم ببرد.
ای تیر! امشب که قافله ی اسیران را از میان اجساد پاک عبور می دهند،آهسته از قول من به رقیه بگو:
«رقیه،فقط یک ذکر را بر لب داشته باش،ابتا ،ابتا،ابتا.اگر خیمه ها را آتش زدند،بگو ابتا،اگر سیلی خوردی بگو ابتا،اگر مجبور شدی مدتها با پای برهنه به دنبال قافله بدوی باز بگو ابتا،آنقدر بگو تا بابا به سراغت بیاید.هر کجا باشد می آید،بر سر نی،درتشت طلا و تو هر جا باشی،پهن دشت صحرا،کنج خرابه.....
وقتی به نزدیکم رسیدی صدای گریه ات را شنیدم،شنیدم که فریاد می زدی و حرمله را لعنت می کردیاما غصه نخور،از اینکه حرمله شهیدم کرد چندان گله ای ندارم،ولی چون قلب بابا را با کشتن من شکست هرگز او را نمی بخشم.
اصلا تو ای تیر بابای مرا می شناسی،مادرم می گفت:وقتی بابا به دنیا آمد،خدا به خاطر او از گناه فطرس گذشتملکی در آسمان که به خاطر نافرمانی بال او را سوزانده بودند.می گفت وقتی خدا دوباره به او بال داد میان آسمان و زمین فریاد می زد«انا حر الحسین».
اگر تو به جای من بودی چه می کردی؟راستش وقتی دانستم اکبر و قاسم و عموی عزیزم عباس سخاوتمندانه جان دادند،حساب کار خودم را کردم،من خون خود را به عشق بابا دادم و جانم را در آغوش بابا.به یاد آن شبها که در آغوشم می کشید و برایم لالایی می گفت ،آرام آرام برایم قصه می گفت تا خوابم ببرد.
ای تیر! امشب که قافله ی اسیران را از میان اجساد پاک عبور می دهند،آهسته از قول من به رقیه بگو:
«رقیه،فقط یک ذکر را بر لب داشته باش،ابتا ،ابتا،ابتا.اگر خیمه ها را آتش زدند،بگو ابتا،اگر سیلی خوردی بگو ابتا،اگر مجبور شدی مدتها با پای برهنه به دنبال قافله بدوی باز بگو ابتا،آنقدر بگو تا بابا به سراغت بیاید.هر کجا باشد می آید،بر سر نی،درتشت طلا و تو هر جا باشی،پهن دشت صحرا،کنج خرابه.....
::: سه شنبه 85/12/22::: ساعت 3:31 عصر
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :96278
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :96278
>>اوقات شرعی <<
>> درباره من <<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لینک دوستان<<
>> فهرست موضوعی یادداشت ها <<
آزادی . آیت الله جوادی آملی، شعر . حافظ . حقانیت . سوریه، پرچم ایران . شب قدر . شهدای گمنام . علی (علیه السلام) . فتنه اخیر . مالک، یوسف، انتظار، منتظر . مشروعیت . مقام معظم رهبری، انتخابات . مقبولیت .
>>آرشیو شده ها<<
آرشیو
ممنونم ای تیر سه شعبه
ننگ عرب؛سید حسن
خدا مهم تره یا نماز
من داره یادم می ره!!
ریشه تفاوتها
اینجا دنیاست....
باز شکاری ولی عهد دوبی
گنجشک آره، کله اش نه
درود بر بی حجابی
بهشت نامطلوب
تابستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
زمستان 1387
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
ممنونم ای تیر سه شعبه
ننگ عرب؛سید حسن
خدا مهم تره یا نماز
من داره یادم می ره!!
ریشه تفاوتها
اینجا دنیاست....
باز شکاری ولی عهد دوبی
گنجشک آره، کله اش نه
درود بر بی حجابی
بهشت نامطلوب
تابستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
زمستان 1387
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
>>جستجو در وبلاگ<<
جستجو:
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<