آیا علی (ع)از جانب خداوند به خلافت برگزیده شده بود؟ به بیان دیگر آیا "علی (ع) وارث حقی بود که از سوی پیامبر و خدا و نه مردم به ایشان اعطا شده بود؟ و در مقابل حکومت وقت باطلی بود که از سوی مردم و با رای مردم سر کار آمد؟" در اینجا لازم است دو مسئله مورد بررسی قرار گیرد:
1- اصولا حقانیت و مشروعیت یک حکومت با انتصاب از جانب خداوند تعیین می شود یا با رای مردم؟
2- در صورتی که رای مردم بر خلاف انتصاب خداوند باشد چه باید کرد؟
در پاسخ به سوال اول باید به این مسئله دقت شود که اگر بپذیریم که رای مردم حقانیت یک حکومت را تعیین می کند، آنگاه با دو مشکل مواجه می شویم: الف) در طول تاریخ حکومت های سفاک و ظالم زیادی با رای مردم سر کار آمده اند. آیا این حکومت ها بر حق بوده اند؟ آیا حکومت یزید (که چه بسا با رضایت مردم همراه بوده است) حکومت بر حقی بوده است؟! آیا حکومت معاویه ، خلفای بنی عباس و ... حکومت های بر حقی بوده اند؟ از طرفی واضح است که ممکن است مردم در انتخاب و رای خود دچار اشتباه شوند و فردی را برگزینند که بر خلاف دستورات الهی رفتار کندو آیا حکومت این فرد بر حق است؟ ب) اگر حقانیت یک حکومت با رای مردم تعیین می شود پس چرا خداوند افرادی را به عنوان رهبر جوامع در برهه های مختلف زمانی منصوب کرده است؟ در حالی که بعضا این افراد با اقبال مردم مواجه نشده اند. آیا در این موارد می توان گفت که حکومت فردی که با رای مردم انتخاب شده است بر حق است ولی حکومت فردی که بوسیله خداوند منصوب شده است ناحق؟! مثلا در مسئله غدیر خداوند به پیامبر می فرماید "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس" (مائده/67). و در ادامه خطبه غدیر پیامبر می فرمایند: فاعلموا معاشر الناس، ان الله قد نصبه لکم ولیا و اماما" یعنی " ای مردم، بدانید که خداوند او را به ولایت و پیشوایی شما برگزیده است". پس در نهایت کدام حکومت بعد از پیامبر بر حق است؟ حکومتی که حاکمش را خدا انتخاب کرده یا حکومتی که حاکمش با رای مردم انتخاب شده است؟! اینکه پس از قتل عثمان امام علی (ع) در جواب درخواست مردم می فرماید که "مرا واگذارید و از دیگری بخواهید" هم باید با توجه به مطالب قبل و بعد از آن مورد بررسی قرار گیرد. ایشان می فرمایند: از من دست بدارید و دیگری جز مرا بطلبید که روی به کاری داریم که چهره ها و رنگهای گونه گون دارد. نه دلها را در برابر آن طاقت شکیبایی است و نه عقلها را تاب تحمل. در واقع حضرت با این جملات به نوعی با مردم اتمام حجت می کنند که اگر مرا به حکومت برگزینید برای برخی از شما گران تمام می شود. چرا که در ادامه می فرمایند: اگر دعوتتان را اجابت کنم با شما چنان رفتار خواهم کرد که خود می دانم". همچنین ایشان در نامه 62 نهج البلاغه می فرمایند: سوگند به خدا! نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت پس از رسول خدا را از اهل بیت او بگرداند یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت بازدارند.
پاسخ سوال دوم نیز روشن است. چنانچه مردم حاکم بر حقی را که از سوی خداوند منصوب شده است و حقانیت دارد برنتابند، حاکم باید مانند علی (ع) رفتار کند و نباید حکومت خود را به مردمی که او را نپذیرفته اند تحمیل کند. اما این به معنای حقانیت حکومتی که با رای مردم انتخاب شده است نیست. در نامه 62 نهج االبلاغه حضرت می فرمایند: پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست.
م. پارسابازدید دیروز: 34
کل بازدید :96255
ممنونم ای تیر سه شعبه
ننگ عرب؛سید حسن
خدا مهم تره یا نماز
من داره یادم می ره!!
ریشه تفاوتها
اینجا دنیاست....
باز شکاری ولی عهد دوبی
گنجشک آره، کله اش نه
درود بر بی حجابی
بهشت نامطلوب
تابستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
زمستان 1387
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88