از سایه های سیاه بر سر شهر باران سرخ می بارد.امروز قرار است کجای شهر با خاک یکسان شود؟خدا می داند.کار آتش که حساب و کتاب ندارد.هیچ شوخی هم در کار نیست.موشک که زن و بچه نمی شناسد.گاه هدفش بیمارستانی پر از مجروح است و گاه بچه هایی که در کوچه و خیابان مشغول بازی هستندو صدای قاه قاه خنده های کودکانه شان به آسمان می رسد.گاه هدفش پیر زنی است که با چادر سفید روی سجاده اش جوانان مملکت را دعا می کند و گاه نوزادی که تازه طعم تولد را چشیده است.هیچ کس در امان نیست..
هر بار که پیچ رادیو را می چرخانی ،گوینده ی رایو شهرهایی که قرار است بمباران شوند را اعلام می کند؛طبق معمول:الف )دزفول. ب)... این حکایت یک بار و دو بار نیست.164بار این حکایت شوم تکرار می شود و هر بار خانه هایی ویران می شوند و مردمانی آواره ؛هر بار قلبی از تپش باز می ایستد،صدایی خاموش می شود،گلی می پژمرد وناله ای گوش عرشیان را می نوازد.
اما...اینجا جای گریختن نیست.شهر را که نمی شود خالی کرد.اگر می خواهی بگریزی تنها یک راه داری ،آن هم راهی که به آسمان ختم می شود. نترس، و بدان کسی هست که به ناله های مردم این شهر گوش جان فرا دهد؛چه می گویم؟ترس ...سالهاست که ترس از این شهر رخت بربسته است.سالهاست که دیگر کسی رنگ ترس راهم در این شهر ندیده است.نه تنها صدام که ترس هم در برابراین مردم به خاک مذلت افتاده است.مردمان این شهر ترس را هم ترسانیده اند.نمی شود کاری کرد.مقاومت و ایستادگی و پایمردی در خون این مردم است.آرزوی مضحک دشمن این است که مردم شهر را خالی کنند،اما (زهی تصور باطل زهی خیال محال) ،دشمن این آرزو را به گور خواهد برد...دشمن آب در هاون می کوبد.
در کوچه های شهر تا ابد صدایی طنین انداز است ؛صدای پیرزنی که خانه اش با خاک یکسان شده است و مردانه بر سر تلی از خاک ایستاده است و می گوید:( فدا سر امام ، مو اصلا ناراحت نیسم)!همه چیز فدای اسلام باد.بی خود نیست که امام خمینی می گوید:شما دزفولی ها امتحان دادید و خوب از این امتحان بیرون آمدید.
این مردم این همه مقاومت و فداکاری را از کجا آموخته اند؛از عباس ؟از حسین؟یا از مولایشان علی ؟نمی دانم.تنها می دانم که گرمای هوای اینجا ناشی از تابش خورشید نیست! بلکه ناشی از گرمای وجود مردمی است که 8سال جنگ تحمیلی را با گوشت و پوستشان لمس کردند.مردمی صبور و مقاوم ،بزرگوار و شکست ناپذیر.
درود خدا بر تو ای سنبل مقاومت.درود بر شرق تا غرب و شمال تا جنوبت.سلام بر آقا سبزقبا،سلام بر پل قدیم ،سلام بر بازار قدیم،سلام بر رودخانه ات.
تا ابد چون دزفول پاینده باشی.

بازدید دیروز: 2
کل بازدید :96987
ممنونم ای تیر سه شعبه
ننگ عرب؛سید حسن
خدا مهم تره یا نماز
من داره یادم می ره!!
ریشه تفاوتها
اینجا دنیاست....
باز شکاری ولی عهد دوبی
گنجشک آره، کله اش نه
درود بر بی حجابی
بهشت نامطلوب
تابستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387
زمستان 1387
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
